کد خبر: ۷۱۳۳
۰۸ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۴

جعفریه، دوازدهمین بنای حاجی عابدزاده بود

حسن گچ‌پز، تنها وارث بنای مدرسه جعفریه، تلاش می‌کند تا یادگار مرحوم حاجی‌عابدزاده از گزند تخریب دور بماند.

بنایی ساده و بی‌غل‌و‌غش وسط کوچه شهید شیرودی ۲ جا خوش کرده است. انگار در بافت قدیمی خانه‌های این معبر حل شده است. به‌سختی می‌توان تفاوت‌هایش را با سایر بنا‌ها تشخیص داد. بنای جعفریه ۹‌آذر سال‌۱۳۴۹ در خیابان شهید‌شیرودی‌۲ محله چهنو افتتاح شد. سال‌ها پیش حاج‌حسین گچ‌پز، باغ چند‌هکتاری‌اش را وقف ساخت حسینیه کرد. درخت‌ها را بریدند و زمین را صاف کردند.

برادر ناتنی‌اش، حاجی‌علی‌اصغر عابدزاده، مابقی کار‌ها را بر‌عهده گرفت و بنا را ساخت. حالا نوه حاج‌حسین گچ‌پز گرداننده جعفریه است که اکنون به عنوان حسینیه از آن استفاده می‌شود. او تلاش می‌کند که یادگار پدربزرگش را سر پا نگه دارد تا به سرنوشت بسیاری از مکان‌های هویتی دچار نشود.

 

مدرسه به جای حسینیه

بنای خاکی‌رنگ جعفریه درست در میانه کوچه شهید‌شیرودی ۲ قرار گرفته است. بنر سردر بنا نشان می‌دهد که راه را درست آمده‌ام. حسن گچ‌پز که حالا وارث این بناست، در را به رویمان باز می‌کند. صحن بزرگ جعفریه پیش چشم‌هایمان خودنمایی می‌کند. دورتا‌دور آن پنجره‌های قدیمی هندسی‌شکل قرار گرفته است.

گوشه حیاط هم یک میز درس چوبی به چشم می‌خورد که یادگار سال‌های دور این بناست؛ روز‌هایی که اینجا به «دبستان جعفریه» معروف بوده است. هنوز خیلی‌ها آن را به همین نام می‌شناسند. از در پشتی که وارد جعفریه شوی، می‌توانی تابلو قدیمی دبستان جعفریه را بر سر‌در آن ببینی.

حسن گچ‌پز ما را به سالن اصلی بنا دعوت می‌کند، سالنی وسیع که محل برگزاری مراسم مختلف مذهبی است، اما روزگاری سالن اجتماعات دبستان جعفریه بوده است. چند‌عکس سیاه و سفید روی یکی از دیوار‌ها دیده می‌شود. یکی از این عکس‌ها متعلق‌به پدربزرگ اوست که نامش حاج‌حسین بود.

حاج‌حسین گچ‌پز باغی بزرگ در همین زمین فعلی جعفریه داشته است؛ باغی پر از درختان توت، سیب و زردآلو. او در آن زمان ۸‌هزار متر باغش را وقف ساخت حسینیه کرد. تصمیم گرفته بود که باغ را بفروشد و حسینیه‌ای در کربلا بسازد. راه کربلا که بسته شد، فکر ساخت حسینیه‌ای در همین حوالی به سرش زد. اما مرحوم علی‌اصغر عابدزاده که برادر ناتنی او بود، راه دیگری را پیش رویش گذاشت. او آن زمان مشغول ساخت مدارس دینی در شهر بود.

یک روز به گفتگو با حاج‌حسین نشست و از فکر ساخت دوازدهمین مدرسه به نام امام جعفر‌صادق (ع) گفت. حاج‌حسین که نیتش ساخت حسینیه در کربلا بود، با گفتگو با حاجی‌عابدزاده و پرس‌و‌جو از مراجع تقلید به ساخت مدرسه در مشهد راضی شد.

 

آخرین بازمانده «جعفریه»

 

اولین جشن در جعفریه

حاج‌حسن نوه ارشد حاج‌حسین است. پدربزرگ دست او را می‌گرفت و نوه محبوبش را در مراسم و برنامه‌ها با خود همراه می‌کرد. او ازطریق پدربزرگش با علی‌اصغر عابدزاده هم آشنایی کامل دارد. او را دایی صدا می‌زد و حالا خاطرات بسیاری از او دارد. حاجی‌علی‌اصغر عابد‌زاده و اقداماتش پس‌از گذشت این همه سال از ذهنش پاک نشده است.

حاجی یک شیشه‌بر معمولی بود که به دلیل ساخت مدرسه‌های مختلف در شهر، همه او را می‌شناختند. حاج‌حسن از جزئیات تصمیم او می‌گوید: خودش تعریف می‌کرد که اول کار تصمیم داشته با ثروتی که به او به ارث رسیده بود، ۱۰ اتوبوس بخرد که مسافر‌ها را بین مشهد و تهران جا‌به‌جا کند. اما مدتی بعد با خودش فکر می‌کند که مسافرخانه بسازد و درآمدش را صرف امور خیریه کند. در‌نهایت، اما تصمیم به ساخت مدارس دینی و مذهبی می‌گیرد، چیزی که کمبودش در آن زمان احساس می‌شد.

پررنگ‌ترین خاطرات حسن گچ‌پز مربوط می‌شود به سال‌های ساخت دبستان جعفریه. او این زمین را پیش از ساخت این بنا به خاطر دارد؛ «پدربزرگم همه هزینه‌های ساخت را تقبل کرد. زمین‌های گوشه‌و‌کنار را هم فروخت تا هیچ کم‌و‌کسری نداشته باشد. هزینه‌ها اضافه آمد و با آن هزینه اضافه، دو حسینیه دیگر در وکیل‌آباد و جاده فریمان ساخت. دستور داد که برای ساخت جعفریه، درخت‌های زمین را ببرند.

بریده‌شدن درخت‌ها و آماده‌شدن زمین با جشن ولادت امام‌جعفر‌صادق (ع) یکی شد. آن موقع فقط ستون‌های بنا را بالا آورده بودند. دور ستون‌ها پرده رنگی کشیدند و در همین محوطه، آن روز را با حضور همسایه‌ها جشن گرفتند. آن روز‌ها من چهارده‌سالم بیشتر نبود، اما در تک‌تک این برنامه‌ها حضور داشتم. به یاد دارم که استکان‌ها را می‌شستم و به مهمان‌ها چای تعارف می‌کردم.»

 

دیوار‌های قرص و محکم بنای جعفریه

۹ آذر سال‌۱۳۴۹ بنای جعفریه به بهره‌برداری رسید. شکل و شمایل کلی بنا از آن سال تا امروز تغییری نکرده است. ۲ هزار متر زیربنا دارد و در دو‌طبقه ساخته شده است. حاج‌حسن چیز‌هایی از مراحل ساخت به خاطر دارد. خیلی روز‌ها سر زمین می‌آمد، آستین‌ها را بالا می‌زد و همپای بنّاها و کارگر‌ها آجر روی آجر می‌چید؛ «موادی را قاطی سیمان می‌کردند و ملات دیوار‌ها را به‌دست می‌آوردند. داخل همه دیوار‌ها هم چوب کار می‌کردند تا استوار بماند. این دیوار‌های قرص و محکم هر کدام ۶۵‌سانتی‌متر ضخامت دارند.»

او میخی را از جیبش درمی‌آورد و به دیوار پشت سرش فشار می‌دهد؛ آن‌قدر محکم است که میخ به‌سختی داخل دیوار می‌رود. طبقه بالا قبلا خوابگاه دانش‌آموزانی بوده است که از شهرستان‌ها می‌آمدند؛ حالا، اما تبدیل به انباری شده است. سالن اصلی بنا قبلا سالن اجتماعات و محل برگزاری امتحانات بود. کنار این سالن یک فضای کوچک‌تر هم ساختند؛ «اگر فقط می‌خواستند از دانش‌آموزان یک کلاس امتحان بگیرند یا برایشان جلسه‌ای برگزار کنند، از این سالن کوچک‌تر استفاده می‌کردند. گرم‌تر‌شدنش با بخاری‌های نفتی آن زمان راحت‌تر بود.»

به‌جز‌این، چند کلاس دیگر هم دورتادور صحن وجود دارد. در‌های چوبی قدیمی شیری‌رنگ این اتاق‌ها هنوز عوض نشده است؛ البته به‌جای اتاق بهتر است بگوییم حجره! دور‌تا‌دور این حجره‌ها طاقچه داشته و پنجره‌های هندسی‌شکلش از زمین تا سقف کشیده شده است. به قول خودش، این فضا آدم را به یاد خانه‌های باصفای فیلم‌های قدیمی می‌اندازد.


آخرین بازمانده «جعفریه»

 

مدارس شش‌کلاسه

این بنا به مدرسه شش‌کلاسه هم معروف بوده است. همه بنا‌های ساخته‌شده مرحوم عابدزاده شش کلاس داشته و دروس یکسانی در این کلاس‌ها تدریس می‌شده است؛ آن زمان مدارس مشهد به سبک و سیاق مدارس غربی اداره می‌شد. مدارس حاجی‌عابد‌زاده از معدود مدارسی بودند که در فهرست درسی‌شان، نام آموزش قرآن، احکام، تفسیر و... به چشم می‌خورد.

تا امروز بالغ‌بر پانصد‌دانش‌آموز در دبستان جعفریه تحصیل کرده‌اند، دانش‌آموزانی که از راه‌های دور و نزدیک به اینجا می‌آمدند. از یک جایی به بعد، کلاس‌های این دبستان‌ها کم‌کم تعطیل شد. دبستان‌ها خالی از دانش‌آموز شد و رو به نابودی رفت.

سال‌۷۷ حاج‌حسن تصمیم گرفت یادگار پدربزرگش را دوباره احیا کند و از آن یک حسینیه بسازد؛ «این بنا داشت تبدیل به یک بنای متروکه می‌شد. سالی یک‌بار جشن و مراسمی در آن برگزار می‌شد و بعد تا سال بعد درِ آن قفل می‌شد. دوباره که به اینجا آمدیم، یک وجب خاک روی وسایل نشسته بود. همه‌جا را‌تر و تمیز کردیم. صد‌متر موکت تکه‌تکه از گوشه‌و‌کنار جور کردیم تا کف حسینیه را فرش کنیم.

کنار صحن یک آشپزخانه کوچک ساختیم و دیگ و پایه خریدیم. این دیگ‌های چند‌تنی حالا به وقت ولادت و شهادت پر از نذری می‌شود. سالن اجتماع تبدیل به محل برگزاری برنامه‌ها شده است. اینجا جلسات قرآن و احکام هم برگزار می‌شود. نوددرصد هیئت‌های معروف مشهد حداقل یک‌بار با ما همکاری داشته و اینجا مراسم برگزار کرده‌اند.»

از دو‌سه‌سال گذشته میزبان زائران امام‌رضا (ع) هم شده و در حسینیه را به روی آن‌ها باز کرده‌اند؛ «دهه آخر صفر سه سال پیش بود که با دست خالی زائران را اسکان دادیم. سال بعد، چند هیئت دیگر هم به کمکمان آمدند. به لطف خدا هر‌سال امکانات بیشتری در‌اختیارمان قرار گرفت و میزبان بهتری بودیم.»

 

فرزند از‌دست‌رفته

زندگی حاج‌حسن گچ‌پز هم مثل خود این بنا بالا و پایین‌های بسیار داشته است. کنار عکس پدر و پد‌ربزرگش حالا یک عکس دیگر هم به چشم می‌خورد. حمید گچ‌پز فرزند مرحوم اوست که عکس او را قاب کرده و به دیوار آویزان کرده است. سال‌۷۸ پس‌از فوت همسرش، پسرش را هم در یک تصادف از دست داد. بعد از آن دست از کار کشید و بیشتر وقتش را صرف امور حسینیه کرد؛ «من شغل آبا و اجدادی‌ام را ادامه دادم. پدربزرگم گچ‌پز بود و کوره پخت گچ داشت.

بعد سر از کار مصالح‌فروشی در آورد، پدرم هم مصالح‌فروش شد و من هم به همین راه رفتم. با وانت مصالح را از این سوی شهر به آن سو می‌بردم. پسرم را که در سانحه تصادف از دست دادم، دیگر نتوانستم پشت ماشین بنشینم و رانندگی کنم. روحیه‌ام را پاک باخته بودم. همین بنا و کار‌های حسینیه نجاتم داد.»

او ساعت‌ها در حسینیه می‌ماند، کار‌ها را انجام می‌دهد، با عکس قاب‌شده پسرش حرف می‌زند. بنای جعفریه او را به یاد فرزند از‌دست‌رفته‌اش می‌اندازد؛ «حمید علاقه عجیبی به این مکان داشت. پرده‌ساز بود و همه پرده‌های حسینیه را خودش نصب کرده بود. از صبح تا شب کار می‌کرد. شب بلافاصله از سر کار به حسینیه می‌آمد و امور اینجا را رتق‌و‌فتق می‌کرد. با تمام هیئت‌های این منطقه ارتباط گرفته بود و از آن‌ها دعوت می‌کرد که اینجا مراسمشان را برگزار کنند.»

از جشن ولادت تا نمایش مذهبی

حاج‌حسن از دیگر برنامه‌های مذهبی و فرهنگی که اینجا برگزار می‌کنند، می‌گوید. در ماه مبارک رمضان هر‌شب یک جزء قرآن می‌خوانند، خانم‌ها جشن ولادت امام‌زمان (عج) را اینجا پر‌شور‌تر از هر مراسم دیگری برگزار می‌کنند. در روز کتاب و کتاب‌خوانی نمایشگاه کتاب برگزار می‌کنند، نمایشگاهی که مورد استقبال جوانان و نوجوانان منطقه قرار می‌گیرد. علاوه‌بر‌این آن‌ها با گروه‌های نمایش و تئاتر مذهبی هم ارتباط دارند. سال گذشته، نمایش و سوگواره «نگین شکسته» هم‌زمان با شهادت حضرت‌زهرا (س) در بنای جعفریه برگزار شد.

حسن گچ‌پز یکی از پر‌شور‌ترین مراسم برگزا‌رشده در این بنا را جشنی می‌داند که با همکاری سازمان آبشار عاطفه‌ها برگزار شده بود؛ «آن سال حاج‌آقای قرائتی را هم دعوت کرده بودیم و بچه‌ها از حضور ایشان خوشحال بودند. مراسم که تمام شد، دیدیم کفش‌های حاج‌آقا گم شده است! یک ساعت داشتیم دنبال کفش‌ها می‌گشتیم.»

* این گزارش دوشنبه ۸ آبان‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۴ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44